زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه
 

حرف ردع





حرف رَدْع، به حرف «کَلّا» که به معنی (چنین نیست) گفته می‌شود که برای رد کردن، و انکار مطلب ماقبل، و اثبات جمله ما بعد بکار برده می‌شود.


۱ - تعریف لغوی ردع



"رَدع" بر وزن "فَعْل" مصدر از ماده "ردع" و در لغت به معنای بازداشتن و منع کردن است.
[۱] الفیومی، احمد بن محمد؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـ.ق، چاپ اول، ص۱۷۸،ماده "ردع".


۲ - تعریف اصطلاحی ردع



"ردع" در اصطلاح نحو عبارت است از منع کردن و باز داشتن از کلام سابق با حرف مخصوص بعد از آن و حرف ردع، حرفی است که بر این معنا دلالت داشته و عبارت است از: "کلّا".
[۲] . صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ دوم، ص ۳۲۴.
به عنوان مثال شخصی که به عبارت "زیدٌ یکرمک" خطاب شده با کاربرد لفظ "کلّا"، کلام سابق (وقوع اکرام زید) را منع کرده و می‌رساند که واقع آنگونه که متکلم گفته نیست.

۳ - وجه نامگذاری ردع



در اینجا به بررسی ارتباط میان معنای لغوی و اصطلاحی "ردع" پرداخته می‌شود. معنای لغوی "ردع" (منع کردن و بازداشتن) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده است به این بیان که متکلم با حرف مخصوص (کلّا) از کلام سابق بر آن، بازداشته و منع می‌کند. البته باید دقت داشت که با توجه به قید "حرف مخصوص" در تعریف اصطلاحی، معنای لغوی اعمّ از معنای اصطلاحی بوده و شامل منع کردن و بازداشتن به غیر حرف مخصوص همچون جمله فعلیه ردعت نیز می‌شود.

۴ - جایگاه حرف ردع



در میان عالمان نحو در تبیین مبحث "حرف ردع" دو رویکرد مشاهده می‌شود؛ بعضی همچون ابن حاجب در "الکافیه در باب "حرف" ضمن بررسی سایر حروف به بیان حرف ردع و مباحث آن پرداخته و در مقابل بعضی همچون صاحب بداءة النحو حرف ردع را در ضمن عنوان کلی "ادات" در کنار سایر ادات، مورد بررسی قرار داده‌اند. از عنوان بحث (حرف ردع) به "ادات ردع و زجر"
[۳] صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ دوم، ص ۳۲۴.
و "حرف ردع و انکار"
[۴] . شرتونی، رشید؛ مبادی العربیة، قم، دار العلم، ۱۴۲۳ هـ. ق، چاپ بیستم، ج۴، ص ۳۸۱.
نیز تعبیر شده است. ذکر این نکته قابل توجه است که ابن هشام در "مغنی اللبیب" در ضمن بررسی مفردات، حرف ردع (کلّا) را به صورت جداگانه بیان کرده و به بررسی آن پرداخته است.

۵ - کاربرد کلّا در غیر معنای ردع



دو رویکرد در کاربرد کلّا در غیر معنای ردع مشاهده می‌شود؛
[۵] . ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ص۲۵۰.
بعضی معنای ردع را تنها معنای "کلّا" دانسته و در مقابل بعضی، معانی دیگری غیر از ردع را برای آن قائل شده‌اند؛ این معانی عبارتند از:
[۶] . صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ دوم، ص ۳۲۴.


۵.۱ - معنای ألای استفتاحیه


معنای ألای استفتاحیه؛ ألا حرف استفتاح است که کلام با آن آغاز شده و تاکید مضمون جمله، فایده معنایی آن است.
[۷] الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـ.ش، چاپ اول، ‌ج ۴، ‌ص ۳۴۳.
مانند: «کَلاَّ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ»؛(چنین نیست که می‌پندارند، بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند) در این آیه شریفه معنای ألای استفتاحیه برای "کلّا" احتمال داده شده است.

۵.۲ - معنای حقّاً


معنای "حقّاً"؛ مانند: «کَلاَّ إِنَّ الإِنسَانَ لَیَطْغَی»؛ چنین نیست که شما می پندارید به یقین انسان طغیان می‌کند. در این آیه شریفه احتمال معنای "حقاً" برای "کلّا" داده شده است.

۵.۳ - حرف جواب به منزله نعم


حرف جواب به منزله "نعم"؛ مانند: «وَمَا هِیَ إِلاَّ ذِکْرَی لِلْبَشَرِ کَلاَّ وَ الْقَمَر» (اینچنین نیست که آنها تصور می کنند سوگند به ماه). ؛ بعضی "کلّا" در این آیه شریفه را بر حرف جواب به منزله "نعم" حمل کرده‌اند.

۶ - حکم کاربرد "کلّا" در معنای ردع



با پذیرش کاربرد "کلّا" در غیر معنای ردع، حکم کاربرد آن در معنای ردع بر سه گونه است:
[۱۱] ابن هشام،عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ج۱، ص۲۵۰.


۶.۱ - رجحان معنای ردع


در صورت امکان معنای دیگری غیر از ردع در "کلّا"
[۱۲] ابن هشام،عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ج۱، ص۲۵۰.
معنای ردع به جهت غالب بودن آن رجحان دارد؛ مانند: «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ»؛ (و آنان غیر از خدا معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایه عزتشان باشد. چه پندار خامی! هرگز چنین نیست! بزودی (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد). در این آیه شریفه "کلّا" می‌تواند به معنای ردع یا استفتاح باشد، ولی معنای ردع به جهت غالب بودن، رجحان دارد.
[۱۴] . صفایی بوشهری، غلامعلی؛ ترجمه و شرح مغنی الادیب، قم، انتشارات قدس، چاپ دهم، ۱۳۹۰، ج۲، ص۳۶۹.


۶.۲ - امتناع معنای ردع


در مواردی امکان رد و منع کلام قبل از "کلّا" وجود ندارد از این رو معنای ردع در "کلّا" ممکن نیست؛ مانند: «وَ مَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَی لِلْبَشَرِ کَلَّا وَ الْقَمَرِ»؛ (و این جز هشدار و تذکری برای انسانها نیست. اینچنین نیست که آنها تصور می کنند. سوگند به ماه). در این آیه شریفه عبارت قبل از "کلّا" (مَا هِیَ إِلَّا ذِکْرَی لِلْبَشَرِ) قابل انکار و منع نبوده از این رو "کلّا" به معنای ردع نخواهد بود.
[۱۶] . الدسوقی، مصطفی محمد عرفه؛ حاشیه الدسوقی علی مغنی اللبیب، بیروت، دار مکتبه الهلال، ۲۰۰۹م، ج۱، ص۴۹۰.


۶.۳ - تعیّن معنای ردع یا استفتاح


در مواردی تنها یکی از دو معنای ردع یا استفتاح در "کلّا" ممکن است؛ مانند: «قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا»؛(می گوید: "پروردگار من! مرا باز گردانید؛ شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهی نمودم عمل صالحی انجام دهم." ولی به او می گویند: چنین نیست! این سخنی است که او به زبان می گوید و اگر بازگردد کارش همچون گذشته است.) در این آیه شریفه هر دو معنای ردع (منع کلام سابق) و استفتاح (تاکید مضمون جمله) در "کلّا" ممکن است. در این آیه دو معنای دیگر (حقّاً و حرف جواب به معنای "نعم") در "کلّا" ممکن نیست؛ زیرا اگر به معنای "حقّا" باشد همزه در "انّ" بعد از آن، مکسور نخواهد شد و با توجه به اینکه "نعم" بعد از طلب به معنای وعده دادن است، "کلّا" در آیه حرف جواب به معنای "نعم" نخواهد بود؛ زیرا معنای آن در این صورت وعده دادن به بازگشت به دنیا بوده که ممکن نیست.
[۱۸] . الدسوقی، مصطفی محمد عرفه؛ حاشیه الدسوقی علی مغنی اللبیب، بیروت، دار مکتبه الهلال، ۲۰۰۹م، ج۱، ص۴۹۰.


۷ - بسیط یا مرکب بودن کلا



در میان عالمان نحو در نوع لفظ "کلّا" دو رویکرد مشاهده می‌شود
[۱۹] . ابن هشام،عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ص۲۴۹.
؛ بعضی آن را لفظ مرکب از کاف تشبیه و لای نافیه دانسته و در مقابل بعضی آن را لفظ بسیط می¬دانند.
[۲۰] ابن هشام،عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ص۲۴۹.


۸ - حرف یا اسم بودن کلا



در صورتی که "کلّا" به معنای "حقّاً" باشد، عالمان نحو آن را حرف می‌دانند اگر چه بعضی از آنان در این صورت اسم بودن آن را نیز جایز دانسته‌اند که در این صورت "کلّا" اسم مبنی خواهد بود.
[۲۱] . الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـ.ش، چاپ اول، ‌ج ۴، ص۳۹۱.
[۲۲] الجامی، عبدالرحمن بن أحمد؛ الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـ.ق، چاپ اول، ج ۲،ص۴۵۰.


۹ - جواز یاعدم جواز توقف بر کلا



در صورتی که "کلّا" به معنای ردع باشد وقف بر آن جایز بوده اما در صورتی که به معنای "حقّاً" باشد نمی توان برآن وقف کرد.
[۲۳] . الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـ.ش، چاپ اول، ‌ج ۴، ص۳۹۱.


۱۰ - حرف ردع در قرآن



آیه «لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا»، (شاید در آنچه ترک کردم و کوتاهی نمودم عمل صالحی انجام دهم. ولی به او می گویند: چنین نیست این سخنی است که او به زبان می گوید و اگر باز گردد کارش همچون گذشته است.) . در این آیه شریفه "کَلاّ" حرف ردع بوده و بر منع کلام سابق (انجام عمل صالح ) دلالت داشته و می رساند که واقع آنگونه که متکلم ادعا کرده نیست.
[۲۵] . صافی، محمود بن عبدالرحیم؛ الجدول فی اعراب القرآن، ‌بیروت، دارالرشید مؤسسه الإیمان، ۱۴۱۸ هـ ق، چاپ چهارم، ج ۱۸.ص۴۴.


۱۱ - حرف ردع در حدیث



حدیث «لمّا قَتَل الخَوارج فَقیلَ لَه: یا امیرالمؤمنین هلک القوم بأجمعهم قال علیه السلام: کَلاَّ وَ اَللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلاَبِ اَلرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ اَلنِّسَاءِ.»،
[۲۶] . دشتی، محمد؛ ترجمه نهج البلاغة، قم، انتشارات پارسایان، چاپ دوم، ۱۳۷۹، خطبه ۶۰، ص ۱۱۰.
(در پایان جنگ با خوارج شخصی گفت: ای امیرالمومنین! خوارج همه نابود شدند فرمود: نه، سوگند به خدا هرگز! آنها نطفه هایی در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت). در این حدیث شریف کَلاّ حرف ردع بوده و بر منع کلام سابق (هلاکت تمامی خوارج) دلالت دارد و می رساند که واقع آنگونه که گفته شده نیست.

۱۲ - پانویس


 
۱. الفیومی، احمد بن محمد؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـ.ق، چاپ اول، ص۱۷۸،ماده "ردع".
۲. . صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ دوم، ص ۳۲۴.
۳. صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ دوم، ص ۳۲۴.
۴. . شرتونی، رشید؛ مبادی العربیة، قم، دار العلم، ۱۴۲۳ هـ. ق، چاپ بیستم، ج۴، ص ۳۸۱.
۵. . ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ص۲۵۰.
۶. . صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ دوم، ص ۳۲۴.
۷. الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـ.ش، چاپ اول، ‌ج ۴، ‌ص ۳۴۳.
۸. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۵.    
۹. علق/سوره۹۶، آیه۶،    
۱۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۳۲،    
۱۱. ابن هشام،عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ج۱، ص۲۵۰.
۱۲. ابن هشام،عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ج۱، ص۲۵۰.
۱۳. مریم/سوره۱۹، آیه۸۱-۸۲،    
۱۴. . صفایی بوشهری، غلامعلی؛ ترجمه و شرح مغنی الادیب، قم، انتشارات قدس، چاپ دهم، ۱۳۹۰، ج۲، ص۳۶۹.
۱۵. مدثر/سوره۷۴،آیه۳۱-۳۲.    
۱۶. . الدسوقی، مصطفی محمد عرفه؛ حاشیه الدسوقی علی مغنی اللبیب، بیروت، دار مکتبه الهلال، ۲۰۰۹م، ج۱، ص۴۹۰.
۱۷. مومنون/سوره۲۳، آیه۹۹-۱۰۰،    
۱۸. . الدسوقی، مصطفی محمد عرفه؛ حاشیه الدسوقی علی مغنی اللبیب، بیروت، دار مکتبه الهلال، ۲۰۰۹م، ج۱، ص۴۹۰.
۱۹. . ابن هشام،عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ص۲۴۹.
۲۰. ابن هشام،عبدالله بن یوسف؛ مغنی اللبیب، قم، سیدالشهدا، ۱۳۷۸، چاپ سوم، ج۱، ص۲۴۹.
۲۱. . الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـ.ش، چاپ اول، ‌ج ۴، ص۳۹۱.
۲۲. الجامی، عبدالرحمن بن أحمد؛ الفوائد الضیائیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ هـ.ق، چاپ اول، ج ۲،ص۴۵۰.
۲۳. . الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ هـ.ش، چاپ اول، ‌ج ۴، ص۳۹۱.
۲۴. . مومنون/سوره۲۳، آیه۱۰۰.    
۲۵. . صافی، محمود بن عبدالرحیم؛ الجدول فی اعراب القرآن، ‌بیروت، دارالرشید مؤسسه الإیمان، ۱۴۱۸ هـ ق، چاپ چهارم، ج ۱۸.ص۴۴.
۲۶. . دشتی، محمد؛ ترجمه نهج البلاغة، قم، انتشارات پارسایان، چاپ دوم، ۱۳۷۹، خطبه ۶۰، ص ۱۱۰.


۱۳ - منبع



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حرف ردع».    



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.